داشتم سوار اتوبوس می شدم مثل هر روز ...داشتم به یه سوال فک میکردم که استاد مطرح کرده بودن
از پله ها که بالا رفتم یه موضوعی توجهم رو جلب نمود ...یه آقای به ظاهر محترم لطف نموده بودن و در صندلی که
خالی مونده بود در قسمت خانم های محترم با کمال تشخص نشسته بودند...
خب من هم خیلی محرتمانه تر از اون اقای به ظاهر محترم رفتم نزدیک و آهسته خواهش کردم که به قسمت آقایون محترم
تشریف ببرن ...
اما .....
ایشون لطف نموده در کمال حیرت اینجانب در پاسخ فرمودند کنارم جا هست بشینید ...
جالبه ...
بنده در اوج شگفتی و هنگامی که علامتی از تعجب در بالایه ذهنم سبز شده بود به ایشان یادآوری نمودم که این قسمت
مخصوص خانم هاست ...
اما ...
شگفتانه تر پاسخ این به ظاهر اقای محترم بود که فرمودند : چطور خانم ها به قسمت آقایون میان هیچ مشکلی نیست کسی حق نداره حرف
بزنه الان اینجا مشکل شده ...نمی رم ...
من که شگفتانه سراسره وجودم را گرفته بود سکوت کردم با خود اندیشیدم این چه قیاس مع الفارقی است ...
نه من نشستم نه این جناب از جای خود برخاستند ...راستش را بخواهید شرم و حیا مانع از این شد با این عنصر بی غیرت بیش از این سخن بگویم
و دردل فریاد وا غیرتا سر دادم که چه برسره جماعت رجال آمده که با این جسارت و گستاخی در چشمان خانم ها نگاه می کنند و بی غیرتی را فریاد می زنند ...
امروز ...ساعت 7:23 صبح اتفاق افتاد
و اکنون که مینویسم ساعت 10:24 بعد از کلاس